gatre*barana

 
Rejestracja: 2011-10-20
بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود ** داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود
Punkty167więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 33
Ostatnia gra

غزلهای روان

 

 

 

ز تو یادی و غمی بر دل و جان دارم و بس

که ز آن من همه شب آه و فغان دارم و بس

 


 

زده ام بس ز غمت آتش سوزان به دلم

سینه را کوره خورشید گمان دارم و بس

 

 


ثمری جز دل پر خون ز تو بر من چه رسید

جگری ریش که در خویش نهان دارم و بس

 

 


پی چرخیدن عالم شده فهمم که دگر

پس هر فصل فقط فصل خزان دارم و بس

 

 


به تنم تا نفسی هست برایت همه دم

پس هر بازدمی دل نگران دارم و بس

 

 


ز صفا گام زدم مروه گواهی دهدم

به دلم زمزم خونین ز جهان دارم و بس

 

 


غم دل با که توان گفت که زخمی نزند

که ز خلقی به دلم زخم زبان دارم و بس

 

 


همه شب سینه زرین شده اتشگه عشق

ز همین طبع غزلهای روان دارم و بس

 

 

 

آرش زرین .