gatre*barana

 
Rejestracja: 2011-10-20
بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود ** داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود
Punkty167więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 33
Ostatnia gra

شبی تا سحری

 

شبی تا سحری

 

 

ای که رفتی و دگر از دل من بیخبری
چشم دارم که ز رفتن تو ببینی ثمری

 

 

تا که فرهاد تو گشتم بت شیرین لب من
تیشه ام غم شد و شد پیشه من دربدری

 

 

آتشی را که نشاندی تو ز رفتن به دلم
آنچنان سوخت که از من تو نیابی اثری

 

 

همنشین گشته دلم با غم و غوغای سحر
تا سحر نقش زدم روی تو را چون قمری

 

 

با امیدی که ببینم رخ زیبای تو را
خیره در ماه شدم از سر شب تا سحری

 

 

چشم بیخواب , مکن ناله و سیلاب مشو
ور نه اشکم بزند بر دل و جانم شرری

 

 

ای دلا وصلت معشوق نیابی تو , مگر
چشم پوشی ز جهانی و ز خود درگذری

 

 

گرچه از عشق بود جرم شکایت کردن
بیم دارم که ز این عشق تو جان در نبری

 

 

دلبرا بر دل زرین تو دوایی و شفا
دیرگاهیست ز بیمار خودت بیخبری

 

 

( آرش زرین  )