davod12

 
Rejestracja: 2011-05-11
زندگی عشقی پر مخاطره است، گاه باید قمارش کرد........
Punkty77więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 123
Ostatnia gra

تصاویر عجیب و باور نکردنی از میوه ها!!!!

تصاویر باور نکردنی از میوه ها














پـَـ نه پـَـ (فوق العاده خنده دار)

Thumbs up پـَـ نه پـَـ (فوق العاده خنده دار)

تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر!!
میگم پـَـ نه پـَـ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست!!



به دوستم میگم وی پی ان داری؟ میگه واسه رد شدن از فیلترینگ میخوای
پـَـ نه پـَـ واسه رد شدن از تنگه ابو غُریب میخوام. هم سنگرام منتظرن



بچه داییم به دنیا اومده .. همه خوشحال و اینا .. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخواین براش اسم بذارین؟
پـَـ نه پـَـ میخوایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه:... نیو فولدر!!!



دارم با تلفن حرف میزنم. بابام میگه دوست دخترت بود؟
پـَـ نه پـَـ ژاک شیراک بود درمورد مناغشات اخیر خاور میانه نظرمو میخواست!!!!



پسر همسایمون تو پارک داشت بریک دنس می کرد یکی اومده بعد نیم ساعت تماشا میگه ایشون داره میرقصه؟
گفتم: پـَـ نه پـَـ شربت خاکشیر خورده می خواد ته نشین نشه!!!!



تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـ نه پـَـ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم!!!!



یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین دوستم میگه :معتاده؟
میگم پـَـ نه پـَـ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه!!!



تو حیاط دانشگاه تو انگلیس دارم با دوستم فارسی حرف میزنم ، یارو اومده میگه خانوم شما ایرانی هستین؟
پـَـ نه پـَـ انگلیسی هستیم فارسی یاد گرفتیم بتونیم شماعی زاده گوش بدیم!!



نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاط داداشم گفت علی دزده؟
پـَـ نه پـَـ "زوروِ " داره از دست گروهبان گارسیادر میره!!!!!



اهنگ اندی تو ماشین گذاشتیم دوستم میگه اندیه ؟
پـَـ نه پـَـ داریوشه، داره خودشه لوس میکنه بخندیم!!!!



با کلی عشق و علاقه به یه بنده خدا گفتم I love you
میگه با منی منم گفتم پـَـ نه پـَـ با پي ام سي ام
میگم آقا شهید همّت کجاس؟
میگه بزرگراه شهید همّت؟
میگم پـَـَــــ نــه می‌خواستم خودشو پیدا کنم یه خانواده‌ای رو از نگرانی در بیارم!!!
تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده 4 لیتری تکون میدیم ! طرف اومده میگه بنزین تمام کردین ؟
میگیم:پـَـَـــ نه میگیم هورا ! ما هم از این دبـــّه ها داریم !!!
دارم فیلم گریه دار میبینم , گریه میکردم , مامانم اومده می گه فیلمش گریه داره ؟
پ نه خنده داره من دارم گریه می کنم کارگردانشو ضایع کنم !
جلو در دستشویی، طرف اومده میگه ع ع ع ببخشید شما توی صف هستین؟ پــــــــــــ نــــــــــه سوسکیم اومدیم نهــــــــار.... : رفتم استخر داشتم غرق ميشدم غریق نجات میله رو برداشته اومده لب استخر با لبخند میگه میخاي کمکت کنم؟نه پ با اون میله استريپتیز کن ببینم بلدي حموم بودم، مامانم می زنه به در می گم بـــله ؟
می گه حمومی ؟
می گم نه پـَـ اینجا لندنه، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوید
بهش میگم: زود باش دمپاییتو بده تا سوسکه نرفته... میگه:مگه میخوای بکشیش؟... نه پَ میخوام بدم سوسکه پاش کنه !!! تصادف کردیم، زنگ زدیم افسر اومده میگه : تصادف شده؟
میگم : نه پـــــَ ... داریم هشدار برای کبرا 11 رو فیلم برداری میکنیم!!!
یارو سگ های منو دیده، میگه غذا میخورن؟ نه پـَـَـ فتوسنتز میکنن رفتم داروخونه کرم ترک پا بگیرم
می گه واسه پا میخواین؟؟
نه پــــَ
میخوام در جهت از بین بردن ترک های کویر لوت گامی برداشته باشم
سر جلسه امتحان به کناریم میگم داداش برسونیا
میگه تقلب؟
گفتم نــه پـَـَــــ مواد ، یه وقت خمار نشم
فاميلمون اومده آکواريومم رو ديده ميگه غذاي مخصوص بهشون ميدي؟
نه پـَـَـ پول تو جيبي ميدم بهشون خودشون ميرن واسه خودشون غذا ميخرن
زنگ زدیم اتش نشانی،میگه جایی اتیش گرفته؟نه پــــ زنگ زدیم ببینیم امشب خونه این بیایم مهمونی از راننده اتوبوس میپرسم چقدر شد؟میگه 225 بهش 300 تومن دادم,میگه یه نفری؟گفتم نه پ کل اتوبوس مهمونه من! یارو اومد تعمیرگاه گفت: برای لپ تاپم رَم میخوام ... گفتم: داریم .... گفتش :مطمئنی برای لپ تاپه ؟ .... گفتم : نـَــ پــــَ ... برای PC ـه میخوام بُکُنم تو پاچـــت ... تو رستوران، پیشخدمتو صدا کردم میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده! میگه مرده؟ میگم نَ پـَـَــ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی!!! یارو دو ساعت داره خودپردازو انگولک میکنه تازه برگشته میگه شمام کار دارین ؟ نَ پـَـَـ وایستادیم اینجا بنیه و پشتکارِ شما رو سرلوحه زندگیمون قرار بدیم


تو دندانپزشکی دکتر آمپول بی حسی رو خالی کرد تو لثه ام. بعد از یه ربع که بی حس شد میگه:خوب حالا پرش کنم؟! فکر کن من با دهن باز چطوری بهش گفتم نه پــــَ !

نامه ای به غضنفر(جديد),طنز...!!!

 

Talking نامه ای به غضنفر(جديد),طنز...!!!

 




غضنفر جان سلام! ما اینجا حالمام خوب است. امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این غضنفر ما تا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.
وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی صفحه حوادث خوانده بود که بیشتر اتفاقا توی 10 کیلومتری خانه ما اتفاق میافته. ما هم 10 کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم. اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد. آدرس جدید هم نداریم. خواستی نامه بفرستی به همان آدرس قبلی بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلی را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن بیان اینجا به همون آدرس قبلی بیان.
آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دو بار بارون اومد. اولیش 4 روز طول کشید ،‌دومیش 3 روز . ولی این هفته دومیش بیشتر از اولیش طول کشید
غضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجیه که خواسته بودی را مجبور شدم جدا جدا برایت پست کنم. آن دکمه فلزی ها پاکت را سنگین میکرد. ولی نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توی کارتن مقوایی برایت فرستادم.
پدرت هم که کارش را عوض کرده. میگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زیر دستش هستن. از کارش راضیه الحمدالله. هر روز صبح میره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهای اونجا رو کوتاه میکنه و شب میاد خونه.
ببخشید معطل شدی. جعفر جان کفاش رفته بود دستشویی حالا برگشت.!!!
دیروز خواهرت فاطی را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مایو یه تیکه بپوشن. این دختره هم که فقط یه مایو بیشتر نداره،‌اون هم دوتیکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جایی قد نمیده. خودت تصمیم بگیر که کدوم تیکه رو نپوشی.!!!!!!
اون یکی خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نمیدونم بچه اش دختره یا پسره . فهمیدم بهت خبر میدم که بدونی بالاخره به سلامتی عمو شدی یا دایی.
راستی حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصیت کرده بود که بدنش را به آب دریا بندازن. حسن آقا هم طفلکی وقتی داشت زیر دریا برای مرحوم پدرش قبرمیکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.
همین دیگه .. خبر جدیدی نیست.
قربانت .. مادرت.
راستی:‌غضنفر جان خواستم برات یه خرده پول پست کنم، ‌ولی وقتی یادم افتاد که دیگه خیلی دیر شده بود و این نامه را برایت پست کرده بودم!!!!


هنرنمايي با سكه هاي فلزي>>>>>

هنرنمايي با سكه هاي فلزي....

هنرنمايي هنرمند فيلادلفيايي بنام استيسي وبر كه با استفاده از سكه هاي فلزي قادر به خلق اين شاهكار هاي جالب شده است.


تصاویری از رقص و پایکوبی آیینی ^سنتی در تالار تهران

تصاويري از نمايش پيكره هاي بازيافته به كارگرداني قطب الدين صادقي

اين گروه نمايش كرد نمايش"پيكره هاي بازيافته به نويسندگي و كارگرداني،  كارگردان سنندجي «قطب‌الدين صادقي» با استفاده از رقص هاي كردي (هه لپه ركي)!!!   با صداي خواننده مشهور كرد «عثمان كيمنه اي»، با همكاري گروه تئاتر "هنر" متشكل از خانم و آقايان هنرمند!! در بخش "نمايشهاي ويژه" در پانزدهمين دوره جشنواره بين المللي نمايش هاي آئيني و سنتي ايران!!  در سالن تالار چهارسوي مجموعه تئاتر شهر تهران به روي صحنه بردند!!

اين نمايش يا به عبارت بهتر رقاصي اين بار با شمايلي جديد و با پوشش اسلامي!! اين هنرمندان انجام شد.