davod12

 
Rejestracja: 2011-05-11
زندگی عشقی پر مخاطره است، گاه باید قمارش کرد........
Punkty77więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 123
Ostatnia gra

جواب دندان شکن!!!!

جواب دندان شکن

روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .

بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و ... محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .

زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق

معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید...!!!!!


درد و دل با خدا....

سلام بر تو يار وفادارم ،

 امشب بيا و ببين حال زارم،



خدايا ببين مردم اين زمانه، بوبي از وفا نمانده در اين ميانه،

انسانى كه روزى تو اشرف مخلوقاتش ميخواندى،



امروز در وفا عقب مانده از سگ نگهبان خانه،

خدايا ببين چه راحت به هم سگ خطاب ميكنند،



ببين كه آبروى سگ ميبرندو خود را پاك ميكنند،

ببينم روز محشر كه جمع سگان شكايت از اين مردم ناپاك ميكنند،



جمله سگان به بندگانت اين خطاب ميكنند،



كه ادم مغرور ، ما بيوفايي كرده ايم ، شكايت از ناسپاسى كرده ايم،

 گر يكروز رزق مان بود كم ، سرمان كج در خانه غير كرده ايم،



 يك شب از بهر نگهبانى ترك پست كرده ايم ،
نان صاحبخانه خورده چاپلوسي غير كرده ايم،

اگر غذامان روزى كم بود. آبرو از صاحبخانه برده ايم ،



اما تو اي انسان نان از خدا خوردى و بندگى شیطان كرده اى، 

 بهر روزى بارها درب خانه هر كس و ناكس رفته اى  



(((ای صاحب قدرت فراموشم مکن )))


سرگرمی بی خطر و جالب...

این لینک رو باز کنید و مربع ها رو جابجا کنید ..

تصاویر زیبایی خلق میشه...ببینید



لینک


خداحافظی به سبک ایرانی

خداحافظی به سبک ایرانی
دیشب خیلی خسته بودم، واسه همین تصمیم گرفتم زودتر بخوابم. تازه چشمم رو هم افتاده بود که یه دفعه از خواب پریدم. از رختخواب بلند شدم و دیدم همسایه پایینی مهمون داشته و حالا هم دارند تشریف می برند.
تو مراسم و مهمانی ها به محض اینکه اعلام رفتن کنیم، خداحافظی ها از همون کف زمین که نشستیم شروع میشه و تا چشم کار میکنه، تا جایی که همدیگه رو اندازه یه مورچه می بینیم، ادامه پیدا میکنه:

خب احمد آقا ، صغرا خانم!

“خیلی زحمت دادیم، با اجازه تون از حضورتون مرخص میشیم.”

با گفتن یه همچین جمله ای، تراژدی سریال یانگوم وار خداحافظی شروع می شه. بیشتر از چهل بار توی خونه یارو خداحافظی می کنیم. حالا حساب کنید مثلا ۶ نفر آدم اومدن مهمونی و حالا دارن می رن بیرون. به طور مستمر و بی وقفه همه می گن:

«خداحافظ»
صاحب خونه بدبخت، پس از کلی پذیرایی و دولا و راست شدن حالا باید به اتفاق اهل و عیال بره دنبال مهمون ها، مستمراً جواب خداحافظیه اونا رو بده:
“خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ ، قربون شما ، خداحافظ ، خداحافظ ، ببخشید بد گذشت، خداحافظ ، خداحافظ…”
حالا اومدن دم در:

” … خب اصغر آقا ببخشید مزاحم شدیم ، تو رو خدا شما هم یه شب تشریف بیارین.

“خداحافظ ، خداحافظ ، چشم، حتماً مزاحم میشیم، سلام برسونین ، خداحافظ ، خداحافظ…”

توی این دسته اگر تعداد خانم ها از دو نفر بیشتر باشه که دیگه واویلاست. تازه دم در خونه یادشون می افته دستور پختن قورمه سبزی و رنگ موها و آخرین خریدها و جدیدترین دکوراسیون رو به هم بگن و تو تمام این مدت صدای دلنشین «خداحافظ ، خداحافظ» مرتباً به گوش می رسه.
حالا همه سوار ماشین شدن و سرنشینان از چهار طرف ماشین تا کمر بیرون اومدن و دارن دست تکون می دن:

راننده هم برای عرض ارادت اون موقع شب ۵ تا ۶ بوق به معنی «خداحافظ» برای مستقبلین میزنه.
حالا دیگه ماشین رسیده ته کوچه و این بار دیگه فریاد می زنن:
“خداحافـــــــــــــظ ، خداحافـــــــــــــــظ ، خداحافـــــــــــــظ…”
آخه یکی نیست بگه مگه میخواین برین کجا که دل نمی کنین از هم!؟
تازه فردا ساعت ۱۱ صبح یکی از خانم هایی که دیشب مهمون بوده زنگ میزنه به صغرا خانم و میگه:

“صغرا جون ممنون بخاطر پذیرایی دیشب؛ والله زنگ زدم بگم دیشب این بچه ها حواسم را پرت کردن یادم رفت ازت خداحافظی کنم!!!”


تصاویری از یک سرویس بهداشتی متفاوت در پارک آزادگان///

تصاویری از یک سرویس بهداشتی متفاوت در پارک آزادگان

برات طریقتی مسئول یکی از سرویس های بهداشتی در پارک آزادگان است که با خلاقیت خود به تزیین فضای داخلی سرویس بهداشتی این پارک پرداخته است.